سینمای نو > سرویس فیلم های کوتاه و مستند
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی " سینمای نو " ، محمدرضا وطندوست در گفتگو با روابط عمومی جشنواره بینالمللی سینماحقیقت، پیرامون ساخت مستند «لِسِک» اظهار کرد: شخصیتهایی که سوژه اصلی این مستند هستند را از سالیان دور میشناسم. آنها در روستای سمسکنده، در نزدیکی شهر ساری زندگی میکنند و از آشنایان ما هستند. «رقیه» و «یحیی» وقتی 16 و 18 ساله بودند ازدواج میکنند و یک سال بعد شرایطی پیش میآید که رقیه ده سال به تنهایی زندگی میکند و در انتظار یحیی میماند. «لِسِک» به معنای حلزون، در واقع واگویههای رقیه است که بصورت گفتارمتن بیان میشود، به همراه تصاویری از زندگی آنها که در زمان حال جریان دارد.
وطندوست درباره ساختار «لِسِک» هم گفت: ما ساختار فیلم را از قبل طراحی کردیم و براساس یک طرح اولیه جلو رفتیم و در زمان فیلمبرداری قدم به قدم طرح کاملتر شد. این به این معنا نیست که ما چیزی غیر از واقعیت به فیلم اضافه کرده باشیم یا از شخصیتها خواسته باشیم که برای ما بازی کنند. در واقع ما خط اصلی داستان را بر اساس گذشته آنها در مرحله پژوهش طراحی کردیم و شخصیتها را بدون آن که بدانند، همان طوری که خواستیم در موقعیت قرار دادیم و آنها زندگی خود را کردند. طراحی قبل از ساخت فیلم مستند کمک میکند تا ساختار دراماتیک اثر درست باشد و برای مخاطب تعلیق و کشش ایجاد کند. در مستند «لوتوس» هم که سال پیش در جشنواره حضور داشت همین ساختار تعلیقی تا آخر فیلم، مخاطب را با خود همراه میکرد.
این مستندساز با اشاره به اهمیت درام در سینمای مستند تاکید کرد: در سینمای مستند یک مدل ساختاری وجود ندارد. ساختارهای متنوعی وجود دارد که میتوان بر اساس آن یک اثر مستند را خلق کرد. در سالهای اخیر مخاطب به مستندهای داستانی علاقه نشان داده و همین باعث شده تا فیلمهای مستند به این سمت پیش بروند. وقتی خط داستانی در مستند وجود داشته باشد مخاطب آن را با دل و جانش میبیند و لذت میبرد و با شخصیت همراه میشود و در نهایت تحتتأثیر قرار میگیرد.
وی یادآور شد: یکی از مشکلات امروز ما این است که متاسفانه بین تصاویر مستند و سینمای مستند تفاوتی قائل نمیشویم. سینمای مستند زبان خاص خودش را دارد، خلاقه است، ایده دارد و از قبل برای ساخت یک اثر مستند فکر شده است. همچنین فیلم برای مخاطب تعلیق و کنش ایجاد میکند؛ اما تصاویر مستند بیشتر مبتنی بر رویداد و یا گفتگو با نماهای ساده و تکراری است که میتواند حوصله مخاطب را سر ببرد. به نظر من این نوع فیلمها به سینمای مستند آسیب میزند و سطح آن را در حد گزارشهای خبری پایین میآورد. برای همین من در همه آثارم سعی کردهام زاویه نگاه خودم را داشته باشم و نگاه خلاقانهای به آن اضافه کنم.
وطندوست در ادامه افزود: به نظرم یکی از مشکلات فیلمهای ما برای پخش جهانی نداشتن ساختار محکم است، اما فیلمی که ساختار درست و خط روایی جذاب داشته باشد در تمام جشنوارهها و همین طور برای فروش مورد استقبال قرار میگیرد، چون زبان مشترکی بین همه پیدا میکند و میتواند هر کسی را با خود همراه کند.
این فیلمساز در زمینه علاقه به ساخت مستندهای کوتاه تصریح کرد: من سال 86 فیلم سینمایی «وقتی لیموها زرد شدند» و بعد آن مستند تجربی بلند «ننا» را ساختم. در واقع من از دنیای سینمای بلند به سینمای مستند کوتاه برگشتم، چرا که به عرصه پخش بزرگتر، متفاوتتر و جذابتری فکر میکردم. در جهان امروز مردم ارتباط بیشتری با فیلمهای کوتاه برقرار میکنند. من اعتقاد دارم که دنیای امروز، دنیای حرفهای طولانی نیست، دوره سرعت و خلاقیت است. دنیای مینیمالیسم است. اگر دقت کرده باشید مردم هم دوست دارند تا در خلاصهترین صورت ممکن از موضوعی باخبر شوند. به همین دلیل سعی میکنم فیلمهایی که میسازم بلند نباشد. البته زمان مستند بستگی زیادی به خود سوژه دارد، اما به شخصه سوژهای را انتخاب میکنم که ساختار آن را طوری طراحی شود تا مدت زمان زیادی نداشته باشد و طولانی نشود. در واقع هم سوژه و هم مدت زمان فیلمی که قرار است آن را بسازم برای من به هم گره خوردهاند و این دلیلی بر این نیست که مدت زمان فیلمبرداری ما هم کوتاه باشد. اصولا زمان تولید فیلمهایم به خاطر نوع روایتهایم طولانی است و نیاز به گذر زمان و فصل دارد.
وطندوست با اشاره به مشکل اکران مستندهای کوتاه یادآور شد: در حال حاضر فیلمهای مستند بلند در گروه هنر و تجربه اکران میشوند و آثار کوتاه با هم تلفیق شده و در قالب یک مجموعه فیلم به اکران درمیآیند. من هم برای این که بتوانم اکران خوبی داشته باشم تصمیم گرفتم سه فیلمم را در قالب یک فیلم اکران کنم. در واقع من یک سهگانهای در ذهن دارم که تا امروز دو فیلم از آن را ساختهام. اولی «لوتوس» بود و دومی هم «لِسِک» و در فکر ساخت فیلم سوم هم هستم. این سهگانه در رابطه با سه زن است. در «لوتوس» شخصیت اصلی یک مادر است. در «لِسِک» همسر و در مستند سوم هم میخواهم شخصیت داستانم دختر باشد. بعد هم این سهگانه را در قالب یک فیلم اکران خواهم کرد تا بتواند مخاطب را با خود همراه کند.
وی در پایان، پیرامون دلیل انتخاب نام «لِسِک» یا حلزون گفت: در بخشی از فیلم رقیه میگوید زمانی که خیلی ناامید بوده و زیر درخت انجیری که با یحیی کاشته، دراز کشیده بوده، حلزونی را میبیند که به سختی از برگی به برگ دیگر میرود، اما حلزون با صبر و آرامش این کار را انجام میدهد تا به مقصود برسد. همین صبر و بردباری حلزون برای رقیه حاوی پیامی است که به او میگوید ایمان داشته باش و صبر کن. صبر کن و امیدوار باش که پایان شب سیه سپید است و بالاخره به نتیجه خواهی رسید. همین حرکت آرام حلزون که با صبر او را به مقصود میرساند، وجه تشابه با رقیه است که ده سال یعنی از ۱۷ تا ۲۷ سالگی صبر کرد تا به مقصود برسد.