سینمای نو > سرویس سینما
یادداشتهای جشنواره چهل و دوم :
قهرمان سوزی
مونا انوری زاده
جشنواره فیلم فجر به ایستگاه پایانی رسیده است و در آخرین ساعات هشتمین روز جشنواره و یک روز مانده به خاتمه نمایش فیلمها در کاخ جشنواره تازه اسامی داوران توسط دبیر جشنواره اعلام شده است.
طی هشت روز گذشته بازار شایعات و گمانه و طعنهزنی داغ بود و دلیل عدم اعلام اسامی داوران جلوگیری از لابی کردن عنوان شد؛ عذر بدتر از گناه! آیا باید از متولیان محترم جشنواره پرسید آیا جشنواره دیگری در جهان سراغ دارید که برای جلوگیری از لابی کردن با داوران نام آنها را پنهان کنند؟
اینکه پس از برگزاری از چهل و دو دوره هنوز به ساز و کاری برای مدیریت امور جشنواره نرسیدهایم اسفبار است و اینکه به توجیهات بعضاً توهینآمیز روی میآوریم غمانگیز است.
حواشی «بیبدن» هم به شکلی آزاردهنده همچنان ادامه دارد. اعلام آقای وزیر مبنی بر ورود فیلم به بخش سودای سیمرغ به گمان نگارنده نه تنها مایه لطف به سینما و جشنواره نیست که مؤید همان مطلب است که جشنواره پس از چهل و دو سال همچنان درگیر آزمون و خطاست و رفتارها و اظهارنظرهای بعضاً غیر حرفهای و ورود نابجای برخی مقامات نه تنها مسئله را حل نمیکند بلکه به حواشی دامن میزند.
از سوی دیگر هم دهان به دهان چرخیدن این خبر یا شایعه که لجبازی و مخالفت شخص دبیر جشنواره مانع از ورود «بیبدن» به بخش سودای سیمرغ جشنواره چهل و دوم است شاهدی است بر عدم تمایل شهرداری به عنوان یکی از سرمایهگذاران فیلم «بیبدن» به در اختیار گذاشتن برج میلاد به عنوان خانهی جشنواره. امری که گفته میشود با وساطت شخص رئیسجمهور مرتفع شده است و این اخبار یا شایعات جز تضعیف جشنواره حاصل دیگری ندارد.
اما در مورد فیلمهای به نمایش درآمده در نیمه دوم جشنواره میتوان به دو فیلم «مجنون» و «آسمان غرب» اشاره کرد که از پیش از جشنواره هیاهو و تبلیغات زیادی درباره این دو فیلم وجود داشت که اولی به مقطعی از زندگی شهید مهدی زینالدین و دومی به برشی از حیات شهید علیاکبر شیرودی در دوران جنگ تحمیلی میپردازند. دو اثری که با وجود تولید گرانقیمت و سوژهی ارزشمند به دلیل ضعف جدی در فیلمنامه متأسفانه به اسباب سوژه سوزی بدل شدهاند.
«مجنون» سرگردان میان نمایش عملیات خییر و به تصویر کشیدن پرتره شهید مهدی زینالدین نه اولی است و نه دومی. مطول و فاقد توان ایجاد همذاتپنداری با قهرمان. شخصیتهایی که هیچکدام از قواره تیپ فراتر نرفته و در حد شعار باقی میمانند. فیلم عاجز از درگیر کردن مخاطب حتی قادر نیست با شهادت تنها کاراکتر شکل گرفته در اثر یعنی محرمعلی تأثری ایجاد کند و چشمان مخاطب را نه حتی تر که کمی نمناک سازد. عدم وجود فیلمنامه چنان مشهود است که اگر مخاطب مطالعه و پیشزمینهای درباره جغرافیا و جنگ نداشته باشد اساساً به درکی از اهمیت آنچه در جزیره مجنون میرود نمیرسد. از تصویر کلیشهای و شعارزده همسر شهید و حجم سرسامآور و آزاردهنده موسیقی هم بگذریم که احتمالاً تصور بر آن بوده که حجم زیاد موسیقی فقدان وجود حس کافی ناشی از ضعف فیلمنامه را جبران میکند.
«آسمان غرب» که تبلیغات زیادی هم پیرامون جلوههای ویژه آن انجام میشد و قرار بود تنه به تنه آثار هالیوودی بزند و مخاطب را شگفتزده کند نه تنها به شگفتی جشنواره بدل نمیشود که یک اثر هدر رفته است. میلاد کیمرامی که به هیچ عنوان در قواره شهید جا نمیگیرد و با فریاد زدن قرار است توهم اقتدار ایجاد کند. «آسمان غرب» از فرط عدم توان ایجاد سمپاتی حتی از «مجنون» هم عقبتر است. مجموعهای طولانی از انفجارها که قرار است جور نداشتن فیلم نامه را بکشد که نمیکشد!
دو فیلم فوقالذکر افسوس و حسرت بزرگی بر دل میگذارند که نه تنها به دو فیلم پرتره شاخص مبدل نمیشوند بلکه قهرمان سوزی میکنند چرا که شاید دیگر هرگز انگیزهای برای ساخت فیلمی از شهید مهدی زینالدین و شهید علیاکبر شیرودی به وجود نیاید.
امید که دوستان سازنده تشویقهای حاضرین در برج میلاد را به کیفیت آثار خود نسبت ندهند و متوجه باشند که این تشویقها متوجه سوژه است.