جمعه ١٠ فروردين ١٤٠٣

آخرین اخبار :

  • پایگاه خبری سینمای نو فرا رسیدن سال جدید را تبریک می گوید
  • برنامه نوروزی سینماهای کشور
  • برنامه نوروزی سینماهای کشور
  • برنامه نوروزی سینماهای کشور
  • برنامه نوروزی سینماهای کشور
  • برنامه نوروزی سینماهای کشور



  چاپ        ارسال به دوست

با کارگردانی آلبرت لاموریس ؛

فیلم «باد صبا» در خانه هنرمندان ایران نقد و بررسی شد

سینمای نو > سرویس فیلم های کوتاه و مستند   

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی " سینمای نو " ، دانش در ابتدای این نشست «باد صبا» را مستندی شگفت‌انگیز توصیف کرد و گفت: لاموریس یکی از معروف‌ترین فیلمسازان در حوزه مستند و فیلم کوتاه سینمای فرانسه بود. معروف‌ترین فیلم او «بادکنک قرمز» است که با حرکت و سیالیت عجین شده است. اصولا سبک لاموریس همین بود و در تمام فیلم‌هایش بر عنصر حرکت، چه حرکت سوژه‌ها و چه حرکت دوربین، تاکید ویژه‌ای داشته و آن‌را به یکی از شناسه‌های ساختاری فیلم‌هایش تبدیل کرده است. شاید به همین دلیل بود که وزارت فرهنگ و هنر آن دوره، برای تهیه مستندی راجع به اقلیم‌شناسی ایران از لاموریس دعوت کرد.

در ادامه کثیریان درباره گفتار متن فیلم پرسید و دانش پاسخ داد: مستند دارای گفتار متن به زبان فرانسه بوده است اما در برگردان متن به فارسی که بر عهده منوچهر انور بود، ادبیات تازه‌ای به فیلم افزوده شده و این کار صرفا یک ترجمه ساده نبوده است. این ادبیات با مختصات بومی، فرهنگی و معیشتی ما سازگار است و محال است چنین چیزی توسط فردی غیر ایرانی نوشته شده باشد.

این منتقد سینمایی افزود: اگر «باد صبا» را از نظر گونه‌شناسی بررسی کنیم، نخستین چیزی که به ذهن می‌رسد یک مستند اقلیم‌شناسانه است که یکسری مختصات جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی ایران را معرفی می‌کند. ولی وقتی آن‌را با مستندهای مشابه اقلیم‌شناسانه مقایسه می‌کنیم، ارتباط زیادی با این نوع فیلم‌ها و قراردادهای خاص آنها ندارد. مستندهای اقلیم‌شناسانه معمولا یکسری اطلاعات تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی ارائه می‌شود و چند نفر در فیلم توضیحاتی به بیننده می‌دهند و مستندساز معمولا گفتار متنی می‌نویسد و یک دانای کل یا پژوهشگر آن‌را روایت می‌کند. ولی «باد صبا» با آنکه مستندی اقلیم‌شناسانه است، اما اصلا سراغ این‌جور قراردادهای خاص نرفته و خیلی نوآورانه با این موضوع برخورد کرده است. با آن که پنجاه سال از تولید این فیلم می‌گذرد و در این مدت مستندهای اقلیم‌شناسانه پیشرفت‌های زیادی داشته‌اند و فضاهای متنوعی پیدا کرده‌اند، اما «باد صبا» کماکان منحصربه‌فرد است و نوآوری آن رادیکال است.

دانش ادامه داد: فیلم سعی نکرده وارد کلیشه‌های مستندهای اقلیم‌شناسانه شود. از این جهت شاید بهتر باشد «باد صبا» را مستندی شاعرانه بنامیم. منتها وقتی از سینمای شاعرانه اسم می‌بریم، در ادبیات ایران عمدتا یاد فیلم‌هایی می‌افتیم که چند نفر می‌نشینند و چند دیالوگ پرطمطراق به زبان می‌آورند و یکسری تشبیهات شاعرانه بین عناصر داخل صحنه با مفاهیمی شاعرانه برقرار می‌شود. بنابراین با بکارگیری عنوان مستند شاعرانه برای «باد صبا» چندان راحت نیستم. به هر حال اینجا واقعا با مستندی مواجه هستیم که شاعرانگی را نه در بکارگیری چند عبارت پرطمطراق ارئه دهد، بلکه شاعرانگی با روح فیلم عجین شده است. «باد صبا» صرفا بیان یکسری نکته‌های احساسی نیست، بلکه مستند به یک سینمای داستانی نزدیک شده و گویا با یک مستند دراماتیک روبرو هستیم.

وی اضافه کرد: «باد صبا» دارای شخصیت، داستان، روایت، چالش، مرحله اول و دوم و سوم فیلمنامه‌نویسی کلاسیک و.. است. شخصیت اصلی فیلم باد صباست که خیلی راحت خود را نیز معرفی می‌کند و به تدریج با بادهای دیگری نیز هم‌نشین می‌شود؛ گاهی به‌شکل دوستانه و گاهی غیردوستانه. گویا باد صبا یک آدم صلح‌طلب و بی‌حاشیه است، اما کسانی پیرامونش قرار گرفته‌اند که به او آزار می‌رسانند و تحقیرش می‌کنند. باد صبا از آنها می‌گریزد و دست به یک سفر می‌زند و اینجا شاید فیلم وارد یک ژانر جاده‌ای و سفر نیز می‌شود. آن طی طریق که در فضاهای عرفانی و مکاشفه‌ای و شهودی داریم، در این فیلم بسیار به چشم می‌آید. باد صبا نهایتا پس از طی کردن 7 منزل و هم‌نشینی با افراد مختلف و آموختن و یاد دادن، به تدریج به پختگی می‌رسد و می‌تواند بر شخصیت بد فیلم یعنی باد کافر غلبه کند و فردیتی حاصل کند که مختص خودش است. این دیگر آن باد صبای آرام ابتدای فیلم نیست که لابلای نخلستان‌ها می‌پیچید، بلکه تبدیل به یک باد عاشقانه می‌شود و سعی می‌کند به دلدادگان و عاشقان یاری رساند. در این موقعیت شاهد یک فضای کاملا دراماتیک هستیم. پس با مستندی مواجهیم که در آن هم اقلیم‌شناسی وجود دارد، هم ژانر جاده‌ای دارد، هم دراماتیک و هم شاعرانه است. این شاعرانگی صرفا در کلام نیست، بلکه در تصویر و ایماژهای بصری فوق‌العاده حیرت‌آور خود را بروز می‌دهد. «باد صبا» تبلوری از یک ضیافت عاشقانه است که در وجوه بصری، شنیداری و موقعیتی جلوه‌گر می‌شود.

پس از آن کثیریان از ویژگی‌های تصویربرداری فیلم پرسید و دانش گفت: هلی‌شات تمهیدی متعارف در مستندهای اقلیم‌شناسانه است که نمای بازتری را پیش روی مخاطب قرار می‌دهد. اما استفاده از هلی‌شات در «باد صبا» استفاده‌ای عجیب و حیرت‌انگیز است. همین الان هم وقتی صحنه‌ای را از درون هلی‌کوپتر فیلمبرداری می‌کنند، تماشاگر متوجه می‌شود که فیلمبرداری از داخل هلی‌کوپتر انجام شده است. اما فیلمبرداری داخل هلی‌کوپتر «باد صبا» با توجه به فناوری پنجاه سال پیش، چنان با ظرافت صورت گرفته که احساس نمی‌کنید فیلمبردار داخل هلی‌کوپتر نشسته است. اینجا نمای هلی‌شات وجود دارد، ولی همراه با سبکباری و آرامش بادی که بین درختان و گوسفندان و روی دریا و.. می‌وزد. هلی‌شات تبدیل به شناسه هویتی شخصیت اصلی فیلم یعنی باد صبا شده است، نه این که صرفا از ارتفاع تصاویری را ضبط کرده باشد. استفاده از هلی‌کوپتر صرفا یک استفاده بصری نیست، بلکه استفاده دراماتیک نیز دارد و هلی‌کوپتر نقش مهمی در شاعرانگی فیلم بازی می‌کند. ایکاش تصاویر پشت صحنه فیلم را در اختیار داشتیم و می‌فهمیدیم لاموریس چگونه به چنین تصاویر شگفت‌انگیزی رسیده است.

وی در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: موسیقی فیلم گنجینه‌ای غنی از تار، سه‌تار، نی، آواهای انسانی و.. است، به تناسب فضایی که در فیلم می‌بینیم به کار گرفته می‌شود؛ گویا اینها انتخاب‌های منوچهر انور بوده است و بعید به نظر می‌رسد لاموریس چنان شناخت عمیقی نسبت به موسیقی ایرانی داشته باشد. موسیقی در «باد صبا» بیداد می‌کند و یکی از بارهای هویتی فیلم را به دوش می‌کشد.

منتقد سینمایی برنامه ادامه داد: بادهای فیلم فقط شخصیت‌های داستان نیستند، بلکه به نوعی معرف فرهنگ معیشتی ما نیز هستند؛ برخی بادها خودخواه، برخی مهربان، محافظه‌کار، تنبل و برخی لجبازند و.. گویا لاموریس از طریق این بادها دست به نوعی هویت‌شناسی و روحیه‌شناسی و فردیت‌شناسی ما ایرانیان نیز زده است. این که ما آدم‌های سازگاری هستیم و در برابر ناسازگاری‌ها نیز می‌کوشیم نوعی سازگاری ایجاد کنیم و به‌رغم تمامی مشکلات در پی صلح و صفا هستیم.

دانش در پایان گفت: تمایل مستندساز بیشتر روی فضاهای بکر انسانی بوده است تا فضاهای شهری؛ لاموریس فضاهای دست‌ساز بشر را تحقیر می‌کند. مثلا سنگ‌بناهای باقیمانده از تخت‌جمشید را که می‌بینیم، گویا به نحوی شاهان و خودِ اسکندر که آنجا را فتح کرده تحقیر می‌کند. انگار می‌گوید دست بناهای بشر همه در حال خراب شدن‌اند و این را در قسمت شوش و تهران هم می‌بینیم. وارد کاخ‌ها نیز که می‌شود از نبودن شاهان اظهار خوشحالی می‌کند. لاموریس زیاد روی شهرها مکث نمی‌کند و به‌سرعت به طبیعت گریز می‌زند. روستایی‌ها، عشایر، ترکمن‌ها و کسانی که در طبیعت بکر زندگی می‌کنند بیشتر مورد توجه او هستند. در فضاهای شهری نیز تصویربرداری به‌شکلی است که تعمدا افق را نیز به ما نشان دهد و بگوید فضاهای بکر در آن افق دوردست جای گرفته‌اند. 



٢٠:٣٤ - سه شنبه ١٥ آبان ١٣٩٧    /    شماره : ٧٣٣٣٨    /    تعداد نمایش : ١٤٧







سینمای ایران در گذر تاریخ



فیلم و صدا

سایر رسانه ها

تبلیغات

برگزیده ها

دارای مجوز شماره 89.25738

از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی


پیوندها

سینمای نو را دنبال کنید

کلیه حقوق این سایت برای سینمای نو محفوظ و استفاده از مطالب آن با ذکر کامل نام منبع مجاز است