سینمای نو > سرویس فیلم های کوتاه و مستند
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی " سینمای نو " و به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ، در ابتدای این جلسه شیلاندری که در فیلم خود به برشی از فعالیتها و زندگی حرفهای مریم زندی پرداخته، در پاسخ به ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسههای نمایش فیلم) درباره نحوه همکاری با این عکاس برجسته کشورمان برای ساخت فیلم گفت: «آشنایی ما از طریق عکاسی شکل گرفت. چند سال پیش، زمانی که ساکن اصفهان بودم از طرف انجمنی که در آن کار میکردم از خانم زندی دعوت کردیم تا به شهر ما سفر کرده و در نمایشگاهی که از عکسهای ایشان ترتیب داده بودیم شرکت کند.»
وی افزود: «ساخت این فیلم زمانی که نمایشگاه عکسهای مریم زندی در حال برگزاری بود به ذهنم رسید. وقتی ایدهام را با ایشان در میان گذاشتم خیلی زود با آن موافقت کرد اما اجرای این طرح که فراز و فرودهای فراوانی هم داشت حدود شش سال طول کشید.»
بخش بعدی برنامه به صحبتهای منتقد مهمان جلسه اختصاص داشت. در این بخش خسرو دهقان گفت: «با وجود آن که اطلاعات مختصری درباره مریم زندی داشتم، اما خوشبختانه تماشای این فیلم باعث شد در فضای مجازی تحقیق کرده و درباره ایشان اطلاعات بیشتری به دست بیاورم. در زمان جستوجو متوجه تلاش و مشقتی که کارگردان فیلم برای ساخت آن کشیده، شدم و به همین خاطر به ایشان خسته نباشید میگویم.»
وی مریم زندی را «اقیانوسی از تلاش و تجربه» توصیف کرد و افزود: «فیلم «دیدن و بودن» به من کمک کرد تا برای ورود به دنیای پرتلاطم این عکاس پرسابقه تمام تلاشم را به کار بگیرم. در یکی از سایتها گفتوگوی نسبتاً مفصلی از مریم زندی پیدا کردم که او درباره زندگی شخصی و حرفهای خود توضیح داده بود؛ اما اطلاعات این گفتوگو برایم قانعکننده نبود و مرا بر آن داشت تا تحقیقاتم را درباره ایشان که واقعاً از دنیای غریبی برخوردار است ادامه دهم. در نهایت، مریم زندی را زن قدرتمندی یافتم که نمایندگی یا حتی رهبریِ فمینیستهای ایرانی، کمترین کاری است که از او برمیآید.»
دهقان سپس «آرمانگرایی برای رسیدن به جهانی بهتر» را از مهمترین خصایص مریم زندی برشمرد و گفت: «در فیلم، این بخش از شخصیت او کاملاً واضح به نمایش گذاشته شده است، اما اگر قرار باشد فقط یک فیلم به فهرست کارها و فعالیتهای مریم زندی اشاره کند باید پذیرفت که زمان برای معرفی این فهرست بلند بالا و طولانی کافی نیست.»
در ادامه جلسه، علی شیلاندری در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان درباره شکلگیری نگاه تحسینآمیز فیلم به شخصیت حرفهای مریم زندی گفت: «نمیخواستم در فیلمی که درباره مریم زندی میسازم از ایشان انتقاد کنم. من درباره خانم زندی اطلاعاتی کلی داشتم و به همین خاطر تلاش کردم تا تقریباً تمام اتفاقات زندگیاش را بر اساس زمان وقوع آنها دنبال کرده و بخشهایی از شخصیت حرفهای او را به نمایش بگذارم.»
شیلاندری تلاشهای مریم زندی برای چاپ نسخه اصلی و کاملِ «عکسهای انقلاب» را هسته اصلی فیلم «دیدن و بودن» عنوان کرد و افزود: «تلاش کردم تا از طریق فلسفه نگاه مریم زندی به زندگی و عکاسی، واکنشهای او نسبت به چیزهایی که از دست داده یا در زندگی برای او باقیمانده را به نمایش بگذارم و در همین حد، فاصلهام را با او و فیلم حفظ کردم.»
در ادامه جلسه، خسرو دهقان گفت: «در مجموع، مستند «دیدن و بودن» فیلم کاملی درباره خانم زندی نیست و این وظیفهای است که شاید هیچ مستند دیگری هم نتواند از عهده اجرای آن برآید؛ اما مهمترین امتیاز چنین فیلمی ایجاد پنجرهای رو به باغ زندگی مریم زندی و ترغیب مخاطبان به تحقیق بیشتر درباره زندگی حرفهای و فعالیتهای اوست.»
وی روایت ماجراها توسط مریم زندی را نقطهضعف اصلی این مستند دانست و افزود: «اگر فیلم با روایت از نوع سوم شخص ساخته شده بود نیز مشکل خاصی به وجود نمیآمد. در حقیقت اگر به نظر میرسد که مستند «دیدن و بودن» با دید تحسینآمیزی به شخصیت محوری خود نگریسته، محصول چنین ساختاری است.»
علی شیلاندری در پاسخ به این نکته گفت: «از ابتدا میدانستم که قادر نخواهم بود تمام وجوه شخصیتی خانم زندی را در این فیلم به نمایش بگذارم و حتی اگر تلاش هم میکردم، باز هم وجه گستردهای از این شخصیت ناگفته باقی میماند. به همین دلیل دست به انتخاب زدم و تنها به نمایش وجوهی از او اکتفا کردم.»
وی افزود: «انتخابهایم از وجوه این شخصیت یک مبنا داشته است. ضمن این که باید پذیرفت هیچکس بدون پسزمینه اجتماعیاش قابل تعریف نیست.»
در ادامه جلسه، ناصر صفاریان با اشاره به دیدگاه یکی از نویسندهها درباره فیلم، «دیدن و بودن» را «مستندی امیدبخش درباره تلاشهای فردی برای از میان برداشتن مشکلات اجتماعی» دانست و افزود: «به همین دلیل در انتهای فیلم، زمانی که بخش عمدهای از گرفتاریهای شخصیت محوری فیلم برطرف میشود، مخاطب احساس میکند این پایان به فیلم تحمیل شده است.»
علی شیلاندری در پاسخ به این نکته گفت: «در فیلم به محدودیت بزرگی که برای مریم زندی ایجاد شده اشاره میشود. محدودیتی شامل کنار گذاشته شدن از انجمنی که او حدود هشت سال برای تاسیس و راهاندازی آن وقت و انرژی گذاشته بود و این نکتهای است که هیچکدام از اعضای انجمن عکاسان ایران نسبت به آن تردید ندارند. زمانی که فیلم به پایان میرسد او هنوز هم امکان حضور در هیاتمدیره انجمن را ندارد، اما از آنجا که روحیه جنگندگی او در فیلم به صورت پررنگ به نمایش گذاشته شده، تقریباً هیچکس متوجه چنین موضوعی نمیشود.»
خسرو دهقان در واکنش به این نکته گفت: «مهم نیست در پایان فیلم، قهرمان ماجرا پیروز شود. قهرمانِ جنگنده، فارغ از به دست آمدن نتیجه هم پیروز است و نفسِ جنگیدن او به خودیِ خود، قهرمانساز و امیدوارکننده است. همین که مریم زندی عزماش را جزم کرده و به صورت غیرتمند با قضایا برخورد کرده پیروز نهایی است.»
وی «شکستها» را «زمینهای برای پیروزی» دانست و افزود: «بخشی از جذابیت شخصیت اصلی فیلم در ناموفق بودن اوست. در حقیقت اگر جهان به عدالت تقسیم شده و مریم زندی به آرمانهایش رسیده بود، او دیگر در این دنیا هیچ کار دیگری نداشت. به تعبیری بهتر اگر مریم زندی بدون مشکل به ریاست انجمن عکاسان انتخاب شده بود میتوان گفت او پیش از موعد به «پایان» رسیده بود.»
در ادامه جلسه، شیلاندری گفت: «مریم زندی جزو معدود افرادی است که از مرگ خود به راحتی صحبت میکند و به تعبیری مرگ را همیشه در کنار خود میبیند. البته میتوانستم کمی بیشتر از این به چنین موضوعهایی بپردازم اما بههرحال زمان فیلم محدود بود و در محدودهای باید آن را به نقطهی پایان میرساندم.»
در ادامه جلسه، منتقد مهمان جلسه «اعتبار بخشیدن به هنر عکاسی» را یکی از مهمترین ویژگیهای مریم زندی برشمرد و گفت: «این اتفاق، فارغ از به دست آمدن نتیجه و این که اصلاً حق با او هست یا نه، مرهون جنگندگی، آشتیناپذیری و پشتکار اوست.»
خسرو دهقان گفت: «زیاد بودن حجم اطلاعاتی که فیلمساز قصد داشته به آنها بپردازد جلوی عمیقتر شدن آن را گرفته و این در حالی است که او با آرمانگرایی به ساخت چنین فیلمی روی آورده است.»
بخش پایانی جلسه نقد و بررسی «دیدن و بودن» به جمعبندی صحبتهای کارگردان این فیلم اختصاص داشت. علی شیلاندری با اشاره به «اهمیت پسزمینه اجتماعی شخصیت محوری فیلم» گفت: «نکتهای که باعث شد برای اشاره به فعالیتهای گسترده مریم زندی دست به انتخاب بزنم، پیشگیری از خستهکننده شدن فیلم بود. فیلمی که تنها یک شخصیت داشت و به همین دلیل ممکن بود تماشاگر را دلزده و او را از ادامهی تماشای فیلم دلسرد کند.»
وی «پیدا کردن تم مرگآگاهی» را مهمترین کشف خود در هنگام ساخت این فیلم برشمرد و افزود: «زمانهایی که کشته میشوند و چیزهایی که از بین میروند، به صورت مستقیم در شعرهای مریم زندی انعکاس یافته است. شعرهایی که بخشی از فلسفه عمیق مریم زندی نسبت به زندگی را تشکیل میدهد و او در آنها به مرگ عکاس، از بین رفتن تصویرها و پوسیدن عکسها اشاره کرده است. نکتهای که نشان میدهد شخصیت محوری فیلم به دنبال جاودانه شدن نیست و آگاهانه در پی روبهرو شدن با حقیقتِ مرگ است. حقیقتی که به تعبیری میتوان گفت فلسفه وجودی او را شکل داده است.»